پیشگفتار
تحقق عدالت و اعتدال که دغدغه همیشگى بشر بوده است، پیشنیازهایى دارد. وقتى این پیشنیازها از کتب معتبر و مقدسى چون نهج البلاغه که تراوش اندیشههاى حکیمانه مولاى متقیان على علیهالسلام است، به دست مىآید، هم اعتبار مىیابد و هم در کانون توجه و دقت قرار مىگیرد.چرا که بهترین کارها اعتدال امید و بیم است.[1]
ساختار تربیتی اسلام ساختار معتدل است و مردمان را در بستر اعتدال هدایت میکند و به سوی مقاصد تربیتی سیر میدهد. امام علی (ع) در نخستین خطبه حکومتی خود بدین حقیقت اشاره کرده و فرموده است:
«الیمین و الشِّمال مَضَلَّهُ، و الطریقُ الوسطی هیَ الجاَّهُ، علیها باقی الکتاب و آثار النبوَّهِ، و منها منفَذُ السُّنه، والیها مَصیرُ العاقبهِ[2]»
چپ و راست کمینگاه گمراهی است، و راه میانه، راه راست الهی است، کتاب خدا و آیین رسول آن را گواه است و سنت را گذرگاه است و بازگشت بدان جایگاه است . با مراجعه به نهجالبلاغه، می توانیم با ابعاد مختلف عدل و اعتدال آشنا شده و آنها را در زندگی خویش سرلوحه قرار دهیم چرا که پس از استقرار عدالت در جامعه، مىتوان در ابعاد گوناگون سیاسى، روانى، اقتصادى و حقوقى، شاهد آثار و برکات فراوانى بود؛ آثارى چون ایجاد امنیت، شکست دشمن، اجراى احکام و حدود شرعى، خشنودى مردم، توسعه و رفاه، اصلاح و آبادانى شهرها، عزتمندى حق در جامعه، امیدوارى مردم و ناامیدى دشمن.
مقدمه
با عنایت به این فراز از بیان حضرت امیر(ع) که میفرماید:
«فیالعدل الاقتداء بسنةالله» اشاره به این معنا شد که سنت الهی در ربوبیت هستی براساس عدل است و ولایت و حاکمیت خداوند در نظام تشریع آنگاه ظهور و تجلی میکند که عدل حکومت کند و تحقق ولایت الهی که دغدغۀ اساسی حاکمیت دینی است جز با رعایت عدالت ممکن نیست، چه اینکه تحقق ربوبیت الهی و شکوفایی نفوس و ارواح در فضای امن ولایت دینی از غیر مسیر عدالت به مثابۀ تیری بیگمان و خانهای بیبنیان است و شاید این معنا بخشی از تفسیر آیۀ شریفۀ سورۀ حدید باشد که بعثت انبیا و نزول کتاب و میزان همه و همه برای تحقق قسط و عدالت اجتماعی است. و از همین رو تشکیک در تقدم و یا تأخر عدالت اجتماعی بر دیگر راهبردهای رشد و توسعه، گام نهادن در فضای لغزندۀ معامله بر اصول است و این همان مشکلی است که درکش برای یاران حضرت امیر مشکل بود و بسیاری از آنان نتوانستند تا آخر خط با او باشند.
افزون اینکه بیعدالتی به دلیل اغراض متفاوت و خاستگاه گوناگون، در ابعاد مختلف بروز میکند، گاهی در بعد اقتصاد و گاهی در صحنۀ سیاست و یا در زمینۀ فرهنگ و روابط اجتماعی و یا در میدان حقوق اساسی و روابط انسانی رخ مینماید، ولی چنین نیست که با ظهور این عارضۀ شوم در یک بخش به همان بسنده کند. ستمگران برای رخنه در باروی وحدت و تعادل جامعه از معبرهای خدشهپذیر بهره میبرند و سپس برای رسیدن به هدف اصلی خود دیگر ملاکهای تعادلبخش را از کار میاندازند[3].
حکما اساس اخلاق را در اعتدال در خویها و صفات میدانند و برای نجات و رستگاری انسان و رساندن او به سعادت، راه اعتدال را توصیه میکنند.
ملامهدی نراقی در این باره مینویسد:
بر هر خردمندی واجب است که در اکتساب فضایل اخلاقی که حدّ وسط و اعتدال در خویها و صفات است و از جانب شریعت مقدس اسلام به ما رسیده است کوشا باشد و از رذایل که افراط و تفریط است اجتناب کند، و اگر در این راه کوتاهی و تفسیر کند، هلاکت و شقاوت ابدی گریبانگیرش شود[4].
بهترین نظام تربیتی، نظامی است معتدل که در آن نه امید بیش از اندازه، نه بیم بیش از اندازه حاکم باشد چنانکه از امیرالمؤمنین (ع) روایت شده است که فرمود:
«خَیرُالاَعمالِ اِعتدِالُ الرَّجاءِ وَ الخَوفِ[5]». «اعتدال» از موضوعاتی است که در اندیشۀ دینی از زوایای گوناگون به آن پرداخته شده است. از یک سو، به عنوان صفتی از صفات حق تعالی معرفی شده و در علم فلسفه و کلام مورد بحث قرار میگیرد. از سوی دیگر، در علومی مانند علم فقه و علم اخلاق به عنوان یکی از ویژگیهای فردی انسان مورد اهتمام فقها و علمای اخلاق میباشد. چنانکه نقش محوری بحث از عدالت در حوزۀ علوم اجتماعی و سیاسی برکسی مخفی نیست. قرآن کریم هدف از ارسال پیامبران و انزال کتابهای آسمانی را اقامۀ عدل و قسط یاد نموده[6] و در موارد زیادی به انسانها فرمان داده تا در رفتار فردی و اجتماعی خود اهل عدالت و دادگری باشند[7] . در کلمات معصومان (ع) بخصوص امام علی (ع)، به اهمیت و ضرورت تحقق عدالت در فرد و اجتماع تأکیدهای بسیاری شده است.
لذا بحث اعتدال از مباحث اصلی و گسترده در فرهنگ اسلام ست، و چرا چنین نباشد که هر چه «هست» وامدار عدل «هستیبخش» است و فراخنای آسمان و محدودۀ زمین بر پایۀ عدل قرار گرفته است. «در قرآن از توحید گرفته تا معاد و از نبوت گرفته تا امامت و زعامت و از آرمانهای فردی گرفته تا هدفهای اجتماعی، همه بر محور عدل استوار شده است. عدل قرآن همدوش توحید، رکن معاد، هدف تشریع نبوت، فلسفه زعامت و امامت، معیار کمال فرد و مقیاس سلامت اجتماع است». در یک سخن؛ تنها وازهای که بیانگر نوع ربوبیت و حاکمیت و خالقیت و ولایت خدای هستی بر مجموعۀ هستی میباشد عدل است. یعنی شیوۀ ربوبیت و ولایت حق بر اساس عدل و طرز خالقیت و حاکمیت او بر مبنای عدالت است.
اینکه اصل عدل در مجموعۀ اصول اعتقادی شیعه جای گرفته است تنها به خاطر بحثهای کلامی معمول و مدرن نیست بلکه قطعاً معلول هدایتی الهی و به یقین با اشارت ائمۀ عدل- علیهم صلوات الله- بوده ا ست، زیرا در عالم هستی پس از نام مبارک حضرت حق که حقیقت عالم و توحید آن ذات بیمثال، واژهای به زیبایی و عظمت و سعۀ عدل و رفتاری دوست داشتنیتر و آرامبخشتر از عدالت وجود ندارد[8] . از آنجا که مدعیان عدالت در طول تاریخ هر کدام مبنایی برای اجرای عدالت داشتهاند، این ضرورت حس میشود که مبنای امام علی(ع)، منادی واقعی عدالت، از شاخصهای اعتدال چیست؟
معنا و مفهوم اعتدال:
اعتدال از برترین مصادیق عدل به شمار میرود، همۀ قلمروهای فردی، خانوادگی، سازمانی، نهادی، حکومتی و اجتماعی زندگی بشر را در بر میگیرد، اما این شمول و عمومیت تنها در مواردی است که اعتدال در آن قلمرو یا پدیده معنیدار باشد، چه، از منظر منطقی، تقابل اعتدال با غیراعتدال یعنی افراط و تفریط از نوع عدم و ملکه است. بر همین اساس چون اعتدال تنها در رفتارها معنی مییابد، در باورها و ارزشها نمیتوان و نباید از اعتدال سخن گفت. اعتدال در صحنۀ رفتارها نیز شکل و قالبی ثابت و جاودانه ندارد و در هر موضوع متناسب با آن موضوع و تابع شرایط گوناگون، با مصلحت و خرد جمعی سنجیده میشود[9].
اعتدال واژه آشنا و اصطلاحی کلیدی در متون اخلاقی گذشتگان است. انسان در میان دو قطب افراط و تفریط در رفتار و سلوک وملکات نفسانی، در صورتی به الگوی صحیح روحی و رفتاری دست مییابد که اعتدال پیشه کند. تصویری که اخوان از اعتدال ارائه میدهند، حکایتگر نبردی میان عقل و طبیعت است، به این معنی که دوری از مقتضای طبیعت و تقرّب به لوازم عقل را اعتدال میدانند و میگویند[10].
معنای لغوی «عدل»
اهل لغت در تبیین واژۀ «عدل» چند معنا ذکر کردهاند:
الف- استقامت
ب- قصد و میانهروی در امور (رعایت حد وسط میان افراط و تفریط)
ج- انصاف
د- مساوات، تسویه
هـ - معنایی مقابل ظلم[11].
مفهوم اصطلاحی اعتدال
با توجه به سخنان بزرگان میتوان گفت:
1- واژه اعتدال به معنای انطباق با شایستهها و بایستههاست. و بنابراین پیمودن مسیرهای انحرافی، همان افراط یا تفریط و خروج از مسیر اعتدال و حق و انصاف و قسط است. و میزان انحراف از عدالت و حق متناسب با شدت و ضعف افراط و تفریط است.
2- مراعات و حفظ اعتدال در رفتار و به تعبیری دقیقتر حرکت بر روی صراط مستقیم کاری دشوار و طاقتسوز و نیازمند آگاهی از درون و برون هستی و آشنایی با استعدادها وقابلیتهای نفس بشری و آموزش و تمرین مداوم، و آنگاه عزمی استوار و پولادین است تا بتواند در برابر جاذبههای اعتباری افراط و تفریط تعادل خود را از دست ندهد.
3- برابری و تساوی و انصاف مورد نظر در اعتدال تساوی کور و چشمبسته نیست تا بدون توجه به قابلیتها وشایستگیها و در تعارض با حقوق و بایستگیها قرار گیرد. حضرت امیر در فرازی از نامۀ خود به مالک مینویسد:
«ولایکونن المحسن و المسیء عندک بمنزلة سواء فان فی ذلک تزهیداً لاهل الاحسان فی الاحسان و تدریباً لاهل الأساءة فی الأساءة...؛
و مبادا نیکوکار و بدکردار در نظر تو برابر باشند زیرا که این کار رغبت نیکوکار را بر نیکی کم مینماید و بدکردار را به بدی میخواند.»
نیکی عدل و حقانیت آن از این رو نیست که همه را در یک ردیف و یک صف قرار دهد و هیچ فرقی بین آنها نمینهد، بلکه به این دلیل است که هر چیزی را در جای خود و محل سزاوار خود میگذارد. مقتضای عدالت الغای تفاوتها نیست بلکه رعایت استحقاقهاست. و این همان امری است که از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است.
المحسن باحسانه و یعاقب المسیء علی اساءته و ینتصف للمظلوم من الظالم و لایبعض فی اقامه القانون و لایستثنی. و من هنا یظهر انّ العدل یساوق الحسن و یلازمه اذلا معنی بالحسن الا ما من طبعه ان تُحیل الیه النفس و تنجذب نحو؛
اعتدال به معنای ملازمت با راه میانه و گریز از افراط وتفریط در کارهاست. و البته این معنای مفهومی اعتدال است وگرنه حقیقت اعتدال مساوات را برقراری نمودن و هماهنگی در کارها داشتن است. در عدالت به هر کسی سهم بایسته داده میشود و بنابراین همگان در رسیدن به سهم خود و قرار گرفتن در جایگاه بایستۀ خود برابر میشوند. عدل در اعتقادات یعنی ایمان به آنچه حق و سزاوار است و عدالت در میان مردم یعنی قرار گرفتن هر کس در جایگاه بایستۀ خود که در عقل یا شرع و یا عرف برای او منظور شده است ... با این توضیح همسانی مفهوم عدل با زیبایی نیز روشن میگردد ....[12]»
اعتدال در بیان علوی
اعتدال در نگاه حضرت امیر یک سیاست گزینشی و شیوۀ انتخابی نیست تا در ارزیابی خط مشیها اولویت یافته باشد. بلکه او با قراردادن خود در فراسوی فضایی که امکان بیعدالتی در آن وجود دارد، عین عدالت و میزان ارزیابیها قرار میگیرد «السلام علی میزان الاعمال...» و حق برگرد محور او میچرخد و راهیان صراط مستقیم جز به او نخواهد رسید و اینها همه دلیل تأکید پیامبر اسلام بر پیروی از آن حضرت بود. چرا که مدت سیو اندی سال او را آزمود و : ... «ما وجدلی کذبة فی قول و لا خطلة فی فعل ...؛ از من دروغی در گفتار نشنید و لغزشی در رفتار ندید.» و این همه، امتیاز بینظیری است که تنها در نظام سیاسی شیعی متبلور شده است.
حضرت امیر در ضمن تفسیر آیۀ «انّ الله یأمر بالعدل و الاحسان ...» میفرماید:
«العدل: الانصاف و الاحسان: التفضّل».
و در سخنی دیگر میفرماید: «العدل انصاف». گر چه در سخنی دیگر انصاف را از مصادیق عدل قرار داده و فرموده است:
«انّ من العدل ان تنصف فی الحکم».
چه اینکه در سخنی دیگر عدل را از مصادیق معروف شمرده و به هنگام تبیین جایگاه امر به معروف و نهی از منکر میفرماید:
«وافضل من ذلک کله کلمة عدل عند امام جائر» و در موارد بسیاری عدل را همراه با حق ذکر فرموده به نحوی که گویای این دو، کلمهای مترادف میباشند. آن حضرت در ردّ عملکرد حکمین میفرماید:
«و قد سبق استثناؤنا علیهما فی الحکم بالعدل و العمل بالحق سوء رأیهما و جور حکمهما ...»
پیش از آنکه آن دو تن- ابوموسی و عمر و عاص- رأی نادرست گویند و حکمی ستمکارانه دهند، شرط ما با آنان این بود که حکمشان به عدالت و کارشان به حقیقت باشد.»
و در فرازی دیگر میفرماید:
«فانّه من استثقل الحق ان یقال له او العدل أن یعرض علیه کان العمل بهما اثقل علیه؛
آن کس را که شنیدن سخن حق گران آید و عرضه داشتن عدالت بر او دشوار نماید، کار به حق و عدالت کردن بر او دشوارتر باشد.»
و نیز در فرازی میفرماید:
«اعدل الخلق اقضاهم بالحق؛
به حق حکمکنندگان، دادگرترین مردمانند.»
به نظر میسد تعریف بسیار زیبای حضرت امیر از معنای عدل نیز تأکیدی بر این نکته است که: عدل، مراعات حق و بایستههاست. زیرا وقتی از آن حضرت تفاوت بین عدل و جود را میپرسند، میفرماید:
«العدل یضع الامور مواضعها و الجود یخرجها من جهتها ...؛
عدالت، کارها را در آنجایی مینهد که شایسته است و بخشش، آنها را از جای خود بیرون میکند.»
چه اینکه در سخن روشنگر دیگری عدل مترادف با میزان قرار گرفته است:
«انّ العدل میزان الله سبحانه الذی وضعه فی الخلق و نصبه لاقامة الحق ...؛
عدل، تراوزی خداوندی است که در میان خلق و برای اقامۀ حق قرار داده شده است.»
و نیز در فرازی دیگر میفرماید:
«العدل ملاک؛ عدل، مقیاس و ملاک همه چیز است.»
از سوی دیگر با توجه به اینکه عدل از مفاهیم ارزشی است، به هنگام بیان ضد آن در بیشتر موارد از واژۀ جور استفاده شده است. در بیانی راهگشا از آن حضرت نقل شده است که فرمود:
«العدل صورة واحدة و الجور صور کثیرة و لهذا سهل ارتکاب الجور و صعب تحرّی العدل و هما یشبهان الاصابة فی الرمایة و الخطاء فیها و انّ الاصابة تحتاج الی ارتیاض و تعهد و الخطاء لایحتاج الی شیء من ذلک؛
عدالت چهرهای یگانه دارد و ستم دارای چهرههای گوناگون است، به همین سبب ستمگری آسان و دادگری دشوار است. آن دو همچون تیراندازی میمانند که در زدن به هدف تمرین و ریاضت و توجه لازم است ولی در خطا زدن نیازی به تمرین و تعهد نیست.»
و در حدیث دیگری میخوانیم:
«استعمل العدل واحذر العسف و الحیف؛ عدل را به کار بند و از ناهماهنگی و انحراف بپرهیز.[1]»
از دیدگاه امام علی (ع)، عدل و عدالت دارای چندین معنی و مفهوم است:
1- یکی از معانی عدل و عدالت از دیدگاه امام علی (ع)، " محق بودن هر فرد نسبت به حقی که به طور مشروع دارد، می باشد".
امام علی (ع) احقاق حقوق مردم را یک رویهای عادلانه و از وظایف حاکم اسلامی میداند و در این رابطه می فرماید:
خوارترین افراد نزد من عزیز است تا حق او را باز گردانم و فرد قوی در نزد من پست و ناتوان است تا حق او را بازستانم[2].
مرد را سرزنش نکنند که چرا حق اش را با تأخیر می گیرد، بلکه سرزنش در آنجاست که آنچه حق اش نیست بگیرد[3].
]هیچ عدلی سودمندتر از بازگرداندن مظلمه و ادای دیون نمی باشد[4].[
2- معنی و مفهوم دیگر عدل از دیدگاه امام علی (ع)، "انصاف" است. انصاف به معنی رفتار درستکارانه و سازگار با اصول عدالت .
علی (ع) در این باره می فرماید:
خداوند به عدل و احسان فرمان می دهد. عدل، مراعات انصاف است و احسان همان بخشش و تفضل می باشد[5].
از امام علی (ع) پرسیدند که عدل برتر است یا بخشش؟
آن حضرت فرمود:
عدل و عدالت هر چیزی را در جای خود می نهد در حالیکه بخشش آن را از جای خود خارج می سازد. عدالت تدبیر عمومی مردم است، در حالیکه بخشش گروه خاصی را شامل است. پس عدالت شریف و برتر است[6].
امام علی (ع) می فرماید:
به درستی که عدل و دادگری آن است که به هنگام حکم دادن با انصاف باشی و از ظلم دوری نمایی[7].
از سخنان و کلمات قصار امام علی (ع) چنین استنباط می شود که آن حضرت عدل را به معنی مراعات انصاف در حقوق مختلف افراد در جامعه می داند. منظور از انصاف یعنی هر امری در جای خود و متناسب با حق خود رعایت شود. به عبارت دیگر رعایت اعتدال در امور و پرهیز از افراط و تفریط به معنی رعایت انصاف در امور می باشد. نقطه مقابل عدل و عدالت، جور و ستم و ظلم در امور مختلف میباشد و بر هر فرد مسلمان واجب است که نه تنها به دیگران ظلم نکند بلکه در برابر ظالمان ایستادگی و با آنها مقابله نماید.
عوامل تحقق اعتدال
حضرت امیر همسو با بینش اسلامی و الهی خود در تحقق بخشیدن به اعتدال نگاهی دو سویه دارد، از یک سو تأکید بر این میورزد که اگر اصلاحات در جهت تأمین عدالت اجتماعی از درون جان آدمها و از اعماق دل و لایههای تو در توی ضمیر انسان آغاز نشود، اصلاحات ساختاری، بیپایه و ناپایا خواهد بود. اما از سوی دیگر نباید غفلت نمود که هماهنگ با اصلاح دل و اعتدال روح، توجه به واقعیات ملموس در محیط زندگی و مبارزه با هر گونه عواملی که توازن محیط اجتماع را به هم میزند، نیز با همان اولویت واهمیت باید مورد لحاظ قرار گیرد.
در تحلیل چیستی عدالت ضمن تأکید بر این معنا که دیدن و پذیرفتن جهان و خود آن چنان که هست، و باور و اعتراف به اینکه یک اعتدال حکیمانه بر تمام روابط هستی حاکم، و هر گونه افراط و تفریط نشانۀ جهل و ناآگاهی از نظم عادلانۀ حاکم میباشد و هر تصرف نابخردانه و نابجا و یا جابهجایی روابط عادلانه، در روند هماهنگ جهان اثر منفی خواهد گذاشت، این نکته را نیز باید افزود که باور کردن عدالت بدون اعتقاد به دادگاه عدل الهی در روز بازپسین، و بدون باور به قانون عدل الهی، خود از نمودهای بارز بیعدالتی است. با توجه به آنچه بیان شد:
الف- اولین گام در تحقق عدالت رهایی از ناهماهنگیهای درون است. حضرت امیر میفرماید:
«فکان اوّل عدله نفی الهوی عن نفسه ...؛ در توصیف بندگان پرهیزکار خدا میفرماید : اولین گام او در عدالتخواهی زدودن هوای نفسانی خویش است.»
ب: حضرت امیر به هنگام تبیین مبانی ایمان، آن را بر چهار پایه استوار نموده است. دو پایۀ صبر و یقین از درون جان نشأت میگیرد و دو پایۀ عدل و جهاد بر واقعیتهای خارجی تکیه دارد. و به هنگام تحلیل مبانی عدل بر دو ملاک علمی «فهم» و «جزم» و دو ملاک عملی «حکم» و «حلم» تأکید میفرماید.
ج: احساس تعهد و مسؤولیت برای تحقق عدالت اجتماعی و دردمندی و حساسیت در برابر بیعدالتیها از عوامل مهم در تحقق عدالت است. و البته این عامل نیز یکسویه نیست. اگر در موردی که بیعدالتی صورت گرفته است میفرماید:
«فلو ان امرأً مسلماً مات من بعد هذا اسفاً ما کان به ملوماً بل کان به عندی جدیراً؛ سزاوار است مسلمان بمیرد و این بیعدالتی- گرفتن زیور آلات زنی مسلمان و زن دیگری که در پناه اسلام- است- را نشنود.»
در موردی نیز میفرماید: اگر طلحه و زبیر به راستی در برابر خونی که ریخته شده- قتل عثمان- احساس مسؤولیت مینمایند و برای اجرای عدالت قیام کردهاند، این امر بسی زیبا و خواستنی است اما «و انّ اوّل عدلهم للحکم علی انفسهم؛ نخستین گام آنها در مسیر عدالت آن است که خود را محکوم نمایند.» زیرا که از همه بیشتر در زمینه سازی این آشوب نقش داشتهاند. پس ادعای تعهد اجتماعی و غفلت از اعتدال رفتاری خود نیرنگی بیش نیست، چه اینکه پرداختن به خود و غفلت از رنج و درد و ستمهای اجتماعی نیز گناهی نابخشودنی است و این هر دو نشانۀ خودخواهی و بیانصافی است. اگر علی بنابیطالب (ع) در پی حضور مردم در صحنه و اعلام پشتیبانی و پیروی از خط عدالت علوی با استناد به تعهد الهی به مردم جواب مثبت میدهد، اما در همان حال از هر گونه انگیزۀ غیرالهی و وابستگی به دنیا نیز خود را تبرئه میکند:
«ولو لاحضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و مااخذ الله علی العلماء ان لا یقارّوا علی کظّة ظالم و لاسغب مطلوم لالقیت حبلها علی غاربها و سقیت آخرها بکأس اوّلها و لالفیتم دنیا کم هذه از هد عندی من عفطة عنز؛ اگر این حضور عمومی نبود و یاران، حجت را بر من تمام نمیکردند و خدا از علما تعهد نگرفته بود که ستمکار شکمباره را برنتابند و به یاری گرسنگان ستمدیده برخیزند، رشتۀ این کار وا مینهادم و پایان آن را چون آغازش میانگاشتم و میدیدید که دنیای شما- حکومت و مقام- در نزد من ناچیزتر از آب بینی بزی است.»
میتوان گفت حضرت امیر مجموعه عواملی را که در تحقق عدالت مؤثر است در سه جمله خلاصه فرموده است:
«استعن علی العدل بحسن النیة فی الرعیة و قلة الطمع و کثرة الورع.»
نیت خیر داشتن و خوشبینی نسبت به مردم تا حد زیادی مانع از حیف و میل حقوق آنان شده و اگر خود نیز چشم طمع بر هم نهد آنگاه با چشم تقوا پیشۀ خود از هر گونه افراط و تفریطی پرهیز میکند و بر صراط عدل راه مییابد[8].
آثار اعتدال
1-سلامتی؛ با میانه روی در هر کاری می توان به سلامت روحی و جسمی دست یافت . امام علی (علیه السلام) چنین می فرمایند :
کسی که خواهان سلامتی است ناگزیر از میانه روی است.
2-برکت مال ؛ همچنین حضرت در این باره می فرمایند:
« اقتصاد و میانه روی موجب رشد و برکت مال و امکانات محدود می گردد.»
3-فراهم کننده زندگی شیرین؛ امام علی (علیه السلام) می فرمایند:
بر شما باد میانه روی، زیرا اعتدال و میانه روی بهترین یار و مددکار انسان برای زندگی شیرین و گواراست.
4-آمادگی برای رویارویی با مشکلات؛ کسی که در دارایی و نداری میانه رو باشد خویش را برای رویارویی با مشکلات زمانه آماده ساخته است.
5-از بین بردن فحشا و فساد؛ برای از بین بردن فحشا و فساد از اندام اجتماع باید مرز میانه روی و عقل و منطق را رعایت نمود[9].
آثار خروج از اعتدال
بی تردید یکی از آثار مخرب و زیانبار خروج از مسیر اعتدال، انحراف از راه مستقیم و خط میانی است.
امیر مومنان علی علیه السلام می فرماید:
کسی که میانه روی را ترک کند از راه حق منحرف شده است و در جای دیگر انحراف به چپ و راست (افراط و تفریط) را منشاء گمراهی دانسته و در عوض جاده حق را راه مستقیم معرفی فرموده است. دومین اثر زیانبار خروج از مسیر اعتدال حسرت و پشیمانی است.
امیرمومنان علی(ع) در این باره می فرماید:
زنهار، از کوتاهی کردن، زیرا کوتاهی حسرت به بار می آورد، زمانی که دیگر حسرت سودی ندارد. قرآن مجید از این حسرت چنین خبر می دهد: «روز قیامت گفته می شود افسوس بر ما از افراط و کوتاهی هایی که در اطاعت فرمان خدا کردیم.» همچنین حضرت امام علی(ع) می فرمایند: تندروی بی جا نوعی دیوانگی است زیرا صاحبش پشیمان می شود و اگر پشیمان نشود، معلوم می شود که جنون او ریشه دار است[10].
همچنین از عواقب تعادل نداشتن، مورد سرزنش قرار گرفتن است؛ حضرت علی علیه السلام در این باره می فرمایند: از کوتاهی کردن بپرهیزید که مورد سرزنش قرار خواهید گرفت. به طور کلی اعتدال و میانه روی مشی و روشی است که معقول بودن آن مورد پسند همه عقلای عالم با هر فکر و اندیشه و مرام و گرایشی است.
ممکن است افرادی عملا خود دچار افراط و تفریط باشند اما وقتی در حضور همین افراد سخن از اعتدال به میان می آید آن را به عنوان امری پسندیده مورد ستایش قرار می دهند و این خود نشان دهنده مطلوبیت آن است. غربیها که ید طولایی در بهره گیری از واژه ها و عناوین مختلف دارند و واژه هایی مانند دموکراسی، حقوق بشر و... را تحریف و به نفع سیاستهای مستکبرانه خود مصادره می کنند، ملاک اعتدال یا معتدل بودن اشخاص و گروهها و کشورهای مختلف را در نسبتی می دانند که آنها با غربیان و قدرتهای جهانی برقرار می کنند. به این معنی که اگر کسی بی چون و چرا در برابر سلطه آنها تسلیم شود فردی کاملا معتدل، متعادل و معقول و منطقی است و اگر کسی با آنها مخالفت کند، فردی نامعقول و غیرمعتدل و افراطی و تندرو است و این نکات خلاصه ای از روحیه استکباری آنهاست که اعتدال را این چنین به نفع خود معنا می کنند[11].
[1] . لطیفی، 1379
[2] . نهج البلاغه، حکمت 166: 667
[3] . نهج البلاغه، حکمت 166: 667
[4] . غرر الحکم1 : 187 (منظور کتاب غررالحکم و دررالکلم عبدالواحد آمدی تمیمی است.)
[5] . نهج البلاغه، حکمت 231: 679
[6] . نهج البلاغه، حکمت 437: 735
[7] . غرر الحکم: 220
[8] . لطیفی، 1379
www.tebyan-sk.ir.[9]
[10] . نهج البلاغه فیض الاسلام کلمات قصار ۲۴۷
www.taamolnews.ir.[11]
[1] . غررالحکم، ج1 :355
[2] . نهجالبلاغه، کلام 16
[3] . لطیفی،1376
[4] . نراقی، 1405 :41
[5] . نهجالبلاغه، حکمت70
[6] . حدید:25
[7] . مائده:8
[8] . لطیفی،1379
[9] . لطیفی،1379
[10] . شکریان،1388
[11] . به نقل از احمدی، 1392
[12] . به نقل از لطیفی، 1379
1- حضرت زینب طلایه دار رسالت و پیام رسان عاشورا که در سال 63یا 65 درگذشت که 3 یا 5 سال به بیدار گری مردم و افشای ظالمان پرداخت
2- فاطمه بنت الحسین (ع) که در کوفه سخنرانی کرد و بعد از ورود به مدینه با اشعاری در مجالس در اطلاع رسانی رسالت کربلا داشت
3- ام البنین همسر بزرگوار علی (ع) مادر ابوالفضل العباس که هرروز با پسر حضرت عباس به نام عبیدالله که در کربلا حضور داشت به قبرستان بقیع می رفتند و نوحه می خواندند و گریه می کردند و مردم هم گریه می کردند .این بانو 10 سال پس از عاشورا زنده بود و در سال 70 ق فوت کردند که این 10سال به تبلیغ کربلا می پرداخت
4- رباب دختر امرء القیس بن عدی همسر امام امام حسین (ع) و مادر سکینه و علی اصغر بود که در کربلا حضور داشت که بعد از بازگشت به مدینه یکسال برای همسر عزیزش و فرزندان خود عزاداری و به یاد ظهر عاشورا در زیر آفتاب داغ می نشست .
5- لیلی همسر دیگر امام حسین که دختر ابو مره ثقفی که در کربلا حضور نداشت وقتی شهادت همسر و میوه دلش علی اکبر را شنید برای آنها عزاداری و عواطف مردم را برعلیه ظالمان برانگیخت
6- ام سلمه که تنها زن از زنان پیامبربود که در آن زمان زنده بود و در بین مردم مدینه احترام خاص داشت و شهادت امام را اززبان پیامبر شنیده بود و شهادت امام و یارانش را در یک رویای صادقانه دیده بود که پس از این واقعه به سوگواری و عزاداری پرداخت و بنی هاشم و مردم مدینه برای تسلیت به نزد او می رفتند و سخنان وی در این دیدارها دهان به دهان در بین مردم منتقل می گشت .
(التماس دعا ) ( هفته نامه پرتو – شماره 655)
انواع اضطراب امتحان
الف) اضطراب تسهیل کننده یا تسریع کننده:
به اضطراب کم و یا در حد معقول که موجب تلاش
بیشتر برای کسب موفقیت میشود و نتیجه بهتری را عاید فرد میکند، اضطراب
تسهیل یا تسریع کننده اطلاق میشود.
نشانهها:
۱- فرد به خاطر مرور کردن
درسهایش، دچار هیجان میشود.
۲- خودش را در اتاقش
حبس میکند و مشغول درس خواندن میشود و به کوچکترین مزاحمت اعتراض میکند.
۳- به شیوه خاصی درسهایش را مرور میکند، مثلاً
با صدای بلند درس میخواند در اتاق راه میرود و یا دراز میکشد.
۴ -به درخواستهای اطرافیان توجه نمیکند و یا در
مقابل خواستهها با اعتراض میگوید که درس دارد.
۵- کم غذا یا نسبت به غذا بیمیل میشود.
ب) اضطراب ناتوان کننده:
اضطراب ناتوان کننده، دلهره و تشویق شدیدی
است که یا خود فرد دارد و یا اطرافیان آن را در فرد تشدید میکنند.
اضطراب شدید، اثر منفی روی عملکرد فرد میگذارد، زیرا با متأثر و درگیر
کردن ذهن، زمینه فراموشیهای زودگذر و خطاهای ادراکی را فراهم میکند.
نشانهها:
۱- فرد به خاطر مرور درسهایش
دچار هیجان بیش از حد میشود.
۲- دارای دلشوره و دل بهمخوردگی است.
۳ -هنگام مرور درسهایش،
دستپاچه و عجول میشود.
۴ - از اینکه
هرچه میخواند، چیزی نمیفهمد نالان است.
۵- از گرفتن نمره کم، ترس و وحشت دارد.
۶- هنگام درسخواندن،
ناخنهایش را میجود، پوست لب را میکند یا با موی سرش بازی میکند.
۷- بیاشتهاست و نمیتواند غذا بخورد.
۸- حالت
تهوع دارد.
۹- گریان است و بهانهگیریهای
بیدلیل دارد
علتها:
عوامل زیر باعث اضطراب امتحان در فرد است:
۱- سختگیریهای بیش از حد
زمانی که والدین با نزدیک شدن زمان امتحان،
فشار مضاعفی برای آماده شدن و نمره گرفتن (معمولاً بیست) در مورد فرزند
خود به کار میبرند و یا پی در پی درباره امتحان به او هشدار میدهند
عدم دقت و تمرکز در انجام تکالیف یا درس خواندن در طول سال باعث میشود تا یادگیری سطحی باشد و در موقع امتحان یادآوری مطالب دشوار و موجب اضطراب شود
.
۱۲- مقررات
گاهی قوانین خشک، رسمی و انعطافناپذیری که بر
مبنای عدم اعتماد به دانشآموز از سوی مدرسه و عوامل اجرایی امتحانات وضع
شده، میتواند بر شدت اضطراب بیفزاید.
۱۳- انتظار بیش از حد
گاهی اضطراب امتحان به این دلیل است که
انتظارات فرد از خود، بیش از تواناییهای اوست.
راهکارهای کاهش اضطراب امتحان
۱- به فرزندامان یادآوری کنیم همواره به خدا
توکل و هرکاری را با نام او شروع کند، زیرا خدا آرامش دهنده دلهای مضطرب
است.
۲- بر تواناییهای فرزندمان تاکید کنیم تا
اعتماد به نفس او تقویت شود.
۳- انتظارات خود را با تواناییهای فرزندمان
هماهنگ کنیم و از او توقع بیش از حد نداشته باشیم.
۴- تلاشهای فرزندمان برای کسب موفقیتهای هرچند
کوچک را قدر بدانیم و او را تشویق کنیم.
۵- عملکرد فرزندمان را با خودش مقایسه کنیم، در
صورت پیشرفت او را تشویق کنیم و در غیر این صورت درصدد علتیابی و رفع آن
باشیم.
۶- امتحان، جزئی از فرآیند آموزش است، آن را
عملکرد طبیعی و معمولی آموزش بدانیم و از حساسیت بیمورد نسبت به آن
بپرهیزیم.
۷- شرایط فیزیکی و عاطفی مناسبی را در ایام
امتحانات برای فرزندمان فراهم کنیم.
۸- از ابتدای
سال تحصیلی، فرزندمان را با نحوه برنامهریزی درسی، روش صحیح مطالعه و مرور درسها
آشنا کنیم تا هنگام امتحان از انباشته شدن مطالب درسی و اضطراب امتحان بکاهیم.
۹- به فرزندمان
اطمینان خاطربدهیم که در کنار او خواهیم بود و اگر مشکلی داشت او را یاری
خواهیم کرد. از بکار بردن عباراتی مانند «به من ربطی ندارد، مشکل خودت
است، از نوع درس خواندن تو خسته شدم و...» خودداری کنیم
10- به فرزندمان یادآور شویم که تمامی تلاش خود را صرف یادگیری
درسها کند نه کسب نمره، زیرا کسانی که فقط برای به دست آوردن نمره درس
میخوانند، مطالب درسی را زودتر فراموش میکنند.
۱۱- با فرزندمان به گونهای رفتار کنیم که او
بتواند عقاید و نگرانیهای خود را درباره امتحان آشکارا بیان کند.
در مسئله استرس با ۳ مقوله روبرو میباشد:
1-
منبع استرس2- چگونگی مقابله بااسترس
۳- واکنش وی
درمقابل استرس: که یکی از راههای مقابله بااسترس همان اضطراب است .
راههای پیشگری از اضطراب :
۱- حذف عوامل مخل
۲-- تغییر نگرش خانواده و معلمان در مورد
دانش آموزان
۳- مهیا نمودن محیطی آرام برای درس
خواندن دانش آموز در خانواده و همچنین محیطی آرام برای بر گزاری امتحان و پی بردن
به استعداد وتوان دانش آموزان و...
چگونه از اضطراب امتحان کم کنیم
اکثر ما هنگام روبه روشدن با موقعیت های تهدید
آمیز یا فشار احساس تنش و اضطراب می کنیم.
این گونه احساسات، واکنش های بهنجاری در برابر
فشار روانی است. اضطراب امتحان پدیده ای رایج است که به وفور در مراکز آموزشی و
تحصیلی دیده می شود و همبستگی زیادی با عملکرد موفقیتآمیز یا ناموفق دانشآموز دارد.
فرد دارای اضطراب امتحان، فردی است که به خوبی
مواد موضوعات درسی کلا سی و دوره را فراگرفته است. اما به دلیل اضطراب قادر به
بیان دانسته های خویش در امتحان نیست.
بنابراین انتظار می رود بین نمره های اضطراب
امتحان و نمره های دروس رابطه معکوسی وجود داشته باشد.
تحقیقات متعددی در مورد تاثیر اضطراب صورت گرفته
است .
۱- داشتن یک برنامه ریزی اصولی و منسجم برای مطالعه درس های خود هستند. 2- هنگام مطالعه تمرکز ل زم را داشته باشند.3- اوقات مطالعه خود را برای دروس مختلف تقسیم می کند.4- برنامه درسی هر روز را همان روز مطالعه می کند
پیشنهادهایی برای کاهش میزان اضطراب امتحان
-والدین باید انتظارات و توقعات خود را با علا یق و استعدادهای جوانان منطبق کنند
2- از تنبیه کردن کودکان و نوجوانان به دلیل گرفتن نمره کم خودداری کنند. این کار نه تنها باعث پایین آمدن اعتماد به نفس و عزت نفس تحصیلی آنها خواهد شد. بلکه زمینه ذهنی منفی ای نسبت به تحصیل در او ایجاد می کند
3-
والدین باید نقاط قوت و استعدادهای فرزندان خود
را بشناسند و آنها را تایید و تقویت کنند.
۴- معلمان نیز باید سطح توقعات خود را با توانایی ها
و استعدادهای دانش آموزان هماهنگ سازند
5- معلمان باید محیط مساعد و آرامی برای دانشآموزان در جلسه امتحان فراهم آورند تا حالت تنش دانش آموزان از بین برود و اضطراب آنان کاهش یابد
6.-والدین و معلمان باید از مقایسه دانش آموزان با سایر همسالا ن و همکلا سان جدا خودداری کنند تا از ایجاد احساس حقارت و اضطراب جلوگیری شود
7-اگر دانش آموز بیاموزد که در تمام موقعیت های حساس زندگی به خداوند تکیه کند. آرامش بیشتری خواهد داشت آموختن دعا یا سوره ای کوتاه از قرآن به کاهش اضطراب دانش آموز کمک می کند
8-مشاوران
مدارس یا معلمان حتی الا مکان،روش های صحیح مطالعه و برنامه ریزی درسی را به دانش آموزان
بیاموزند. دانش آموزان باید بدانند که آمادگی کافی برای
امتحان باعث کاهش اضطراب می شود و بازده تحصیلی را بالا می برد
.